×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ya hazrate hagh

welcom in the webloge yasaman

× in weblog shakhsi bode,va mataleb ejtemaei,aatefi,... ra dara mibashand.
×

آدرس وبلاگ من

yasaman-sa.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/yas93

ایزابل

گریه کنید گریه کنید،ای خاطرات گذشته،ای خاطرات دوران از یاد رفته جوانی

ای اشکهای پنهانی،گریه کنید،عشق من رفت،عشق من مرد

نمیتوانم باور کنید هیچ نمیتوانم او را خودش را نه ،همه  آنچه او در پریشانی نگاه پریشانش برای من،و بالاتر از من!

برای قلب دیوانه پرست من،داشت،فراموش کنم

امشب هم مثل هرشب قلبم به یاد زندگی شاعرانه ای که با او داشتم

همانطور ساده پارچه پارچه فرومیریزد

از دور نمیدانم چه قدر دور ناله های سرگردان پیانویی تاروپود وجود منقلبم را به لرزه انداخته است.

نمیدانم انگشتان کدام انسان دل شکسته ای است که در کشاکش امواج شرنگ آلوده این ناله های جگرسوز لابه لای دندانهای پریده رنگ پیانو

پی گمشده ی بخت برگشته خویش میگردد.

سوز ناله های پیانو

جان زندگی صاحب مرده ام را به لب مزار آرزوهای به خاک سپرده ام رسانید!     

یک مشت اشک پراکنده در گوشه و کناردیدگان شب زنده دارم،بیداد میکنند.

مدتها با آهنگ پیانو ساکت و در هم کوفته اشک میریزم... آنوقت...دلم میخواهد

فریاد بکشم،فرمان دلم را بلا اراده انجام میدهم!شوپن!...آخ شوپن!ناله مکن...اشک مریز؛دیوانه شدم...مردم...بیچاره شدم شوپن! یکباره ناله پیانو در تیرگی شب سرسام گرفته خاموش میشود و اشکهای من...اشکهای وحشت زده و گیج من هم ، همراه با واپسین ناله پیانو در پریدگی رنگ گونه های مرطوب و رنگ پریده ام میمیرند

تنها یک قطره اشک یک قطره اشک دل افسرده،در گوشه چشمم لنگر انداخته و هیچ خیال فروریختن ندارد.فکر میکنم شاید دلش شکسته است از اینکه همه آن اشکها با آهنگ پیانو مردند!ولی او باید در دامن سکوت بدون هیچگونه تشریفات بمیرد.دلم هیچ نمیخواهد که قلب آخرین قطره اشک دل شوریده ام را بشکنم... با دستمال سپیدم،که تنها یادگار اوست،آهسته پاکش میکنم...آنوقت ..آنوقت هیچ؛جنون مرگ ...مرگ عشق ناتمامی که همانطور ناتمام ماند...با اشک گمشده در دستمال سپیدم حرف میزنم:ببین تو! خودت دیدی که همه آن اشها بدون کفن مردند...ولی تو کفن آخرین قطره اشکم،دستمال سپیدم را که تنها یادگار اوست،دیوانه وار در پارچه سیاهی میپیچم،و تابوت اشکم را با امواج آسمان نورد بادها میسپارم،ببرید بادها ببرید

این تابوت،آرامگاه متحرک قلب در هم شکسته ای است که آغشته به اشک و خون،زیر پای ناکامی،ناله کنان جان داد... و باد ها به خاطر من!به خاطر قلب شکسته من ناله سر دادند و ناله بادها همه آسمانها را که پناهگاه ناله های بی پناه من بودند به گریه انداخت... من در تلاطم امواج آشفته سرشک طوفانی آسمانه،زندگی خود را دیدم که سر افکنده و پریشان حال،دست و پا زدو...مرد...!من دلم برای زندگی جوانمردانه ام سوخت دلم برای قلب تیره بخت بیچاره ام سوخت،که در آخرین لحظه زندگی تهمت زده و محنت باری که داشت،نومیدانه فریاد کشید:ایزابل من...آخ ایزابل من

 

 

پنجشنبه 28 فروردین 1393 - 11:13:54 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

13142 بازدید

21 بازدید امروز

1 بازدید دیروز

26 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements